ترلانترلان، تا این لحظه: 14 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

ترلان ملك جاني

عروسی ... لای لای لای ...

اولین بارم بود که می رفتم عروسی و می فهمیدم ... اولین بار که عروسی رفتم در ٣ ماهگی بود که عروسی دخترخاله مامانم بود تو آمریکا. اینقدر ذوق کردم که نگو ، از صبح به مامانم می گفتم : مامان بیریم ؟ اینجام موقعی بود که تازه رسیدیم ... بعدشم که رفتیم سر عقد اینقدر گفتم مامان بخوام که مامانم مجبور شد منو از پشت صندلی عروس و داماد بغل کنه بیاد اینورتر وایسته ...    با دوستام رفتم اون بالا پائین هم نمی امدم...   تو عروسی هم همش میخواستم برم بالای سکوی عروس داماد و احیاناً سه طبقه کیک و بندازم پائین . به من که با بچه های دیگه خیلی خوش گذشت ولی حسابی مامانمو حرص دادم اینم سر سفره بود که در کمال خونسردی می ...
23 آبان 1390

عروسی ... لای لای لای ...

اولین بارم بود که می رفتم عروسی و می فهمیدم ... اولین بار که عروسی رفتم در ٣ ماهگی بود که عروسی دخترخاله مامانم بود تو آمریکا. اینقدر ذوق کردم که نگو ، از صبح به مامانم می گفتم : مامان بیریم ؟ اینجام موقعی بود که تازه رسیدیم ... بعدشم که رفتیم سر عقد اینقدر گفتم مامان بخوام که مامانم مجبور شد منو از پشت صندلی عروس و داماد بغل کنه بیاد اینورتر وایسته ... با دوستام رفتم اون بالا پائین هم نمی امدم... تو عروسی هم همش میخواستم برم بالای سکوی عروس داماد و احیاناً سه طبقه کیک و بندازم پائین . به من که با بچه های دیگه خیلی خوش گذشت ولی حسابی مامانمو حرص دادم اینم سر سفره بود که در کمال خونسردی می خواستم گلها...
23 آبان 1390

عروسی ... لای لای لای ...

اولین بارم بود که می رفتم عروسی و می فهمیدم ... اولین بار که عروسی رفتم در ٣ ماهگی بود که عروسی دخترخاله مامانم بود تو آمریکا. اینقدر ذوق کردم که نگو ، از صبح به مامانم می گفتم : مامان بیریم ؟ اینجام موقعی بود که تازه رسیدیم ... بعدشم که رفتیم سر عقد اینقدر گفتم مامان بخوام که مامانم مجبور شد منو از پشت صندلی عروس و داماد بغل کنه بیاد اینورتر وایسته ... با دوستام رفتم اون بالا پائین هم نمی امدم... تو عروسی هم همش میخواستم برم بالای سکوی عروس داماد و احیاناً سه طبقه کیک و بندازم پائین . به من که با بچه های دیگه خیلی خوش گذشت ولی حسابی مامانمو حرص دادم اینم سر سفره بود که در کمال خونسردی می خواستم گلها...
23 آبان 1390

شیرین زبانیهای شنطونک ...

ترلانکم خیلی قشنگ همه چیزو می فهمه و درک می کنه خیلی بیشتر از اون چیزی که ما آدم بزرگا فکرشو می کنیم . خیلی دلم می خواد تمام جملاتشو که داره سعی می کنه بهم بفهمونه با همون صدای تخس و قشنگش ضبط کنم ... روزا پای تلفن وقتی با من که سرکارم حرف میزنه برام تعریف می کنه که : مامان نناشی کیشیدم ، آمبولانس بووده ، میگهه بییی بووو ، برام گاگا بخر، تخم اوغ بخر، دمائی بخر ... میگم : چه خبر ؟ میگه : سلامتیه ... وقتی میرم خونه میآد جلو در هی سعی در جلب توجه و شیرین کاری و تعریف داره : بیبین ، ماچین دارم، مال منه ، مال ترلانه ، عزیز  خداپظ (یعنی شما دیگه برو مامانم آمده خونه ) عصرونه میخوره میگه : مامان کبثیت کدم ( کثیف کردم )...
10 آبان 1390

شیرین زبانیهای شنطونک ...

ترلانکم خیلی قشنگ همه چیزو می فهمه و درک می کنه خیلی بیشتر از اون چیزی که ما آدم بزرگا فکرشو می کنیم . خیلی دلم می خواد تمام جملاتشو که داره سعی می کنه بهم بفهمونه با همون صدای تخس و قشنگش ضبط کنم ... روزا پای تلفن وقتی با من که سرکارم حرف میزنه برام تعریف می کنه که : مامان نناشی کیشیدم ، آمبولانس بووده ، میگهه بییی بووو ، برام گاگا بخر، تخم اوغ بخر، دمائی بخر ... میگم : چه خبر ؟ میگه : سلامتیه ... وقتی میرم خونه میآد جلو در هی سعی در جلب توجه و شیرین کاری و تعریف داره : بیبین ، ماچین دارم، مال منه ، مال ترلانه ، عزیز خداپظ (یعنی شما دیگه برو مامانم آمده خونه ) عصرونه میخوره میگه : مامان کبثیت کدم ( کثیف کردم ) ...
10 آبان 1390

شیرین زبانیهای شنطونک ...

ترلانکم خیلی قشنگ همه چیزو می فهمه و درک می کنه خیلی بیشتر از اون چیزی که ما آدم بزرگا فکرشو می کنیم . خیلی دلم می خواد تمام جملاتشو که داره سعی می کنه بهم بفهمونه با همون صدای تخس و قشنگش ضبط کنم ... روزا پای تلفن وقتی با من که سرکارم حرف میزنه برام تعریف می کنه که : مامان نناشی کیشیدم ، آمبولانس بووده ، میگهه بییی بووو ، برام گاگا بخر، تخم اوغ بخر، دمائی بخر ... میگم : چه خبر ؟ میگه : سلامتیه ... وقتی میرم خونه میآد جلو در هی سعی در جلب توجه و شیرین کاری و تعریف داره : بیبین ، ماچین دارم، مال منه ، مال ترلانه ، عزیز خداپظ (یعنی شما دیگه برو مامانم آمده خونه ) عصرونه میخوره میگه : مامان کبثیت کدم ( کثیف کردم ) ...
10 آبان 1390
1